دکتر سعداللّه زارعی استاد دانشگاه و کارشناس حوزه مسائل منطقه در کتاب «پابهپای قاسم» سعی کرده است تحلیل جامعی از بیست سال فعالیت ها و واکنش های شهید سلیمانی در منطقه ارائه دهد. آنچه در ادامه می خوانید شرحی بر چگونه آماده شدن این مجموعه ارزشمند توسط مولف است.
کتاب «پابهپای قاسم» در چه بازه زمانی چاپ و منتشر شد؟ هدف شما از نگارش این کتاب چه بود و رویکرد حاکم در این کتاب چیست؟
بنده حدود یکسالی روی این کتاب کار کردم و مطالبی که من در این کتاب نوشتم، تحلیل عینی دو دهه تحولات منطقه است که سردار سلیمانی در قلب و کانون این تحولات بوده است. در این کتاب تلاششده تصویری از منطقهای را که سردار سلیمانی با دو دهه مجاهدت ساخته به مخاطب نشان بدهد. لذا، این کتاب مجموعهای از مقالات است که در مقاطع مختلف در رابطه با تحولات نگاشتهشده و حدود ۳۵۰ صفحه است. اگر کسی این کتاب را مطالعه کند، میتواند مختصات این دو دهه از فعالیتهای سردار سلیمانی در منطقه را مورد ملاحظه قرار دهد و نسبت به قضایای آن اشراف پیدا کند.
دلیل خاصی داشت که اسم کتاب را «پابهپای قاسم» گذاشتید؟
بله، منظورم از این نامگذاری این بود که سردار سلیمانی هرجا رفته و اثری بهجاگذاشته، آن صحنه را تجزیه و تحلیل کردم. گویا نویسنده در صحنههای مختلف همراه شهید بوده. البته خیلی دور از واقعیت نیست بهخاطر اینکه من در طول این دو دهه تقریباً در صحنههای مختلف مأنوس و دمخور شهید بزرگوار بودم، حرفها و تحلیلهایش را شنیدم و نگاهش را میشناختم. لذا، این کتاب بازتابدهنده نگاه سردار سلیمانی به قضایای منطقه و گویای زبان ایشان است.
از نظر شما کتابهایی همانند کتاب شما، چه کمکی به شناخت شهید سلیمانی و مکتب میکند؟
به نظرم در کنار تمام این کارها، ما نیاز داریم که کمی عمیقتر و بدون اغراق و کاهش، آنچه سردار سلیمانی را پدیدآورده ارائه دهیم. باید بیانی ماندگار رقم بزنیم به شکلی که تا صد سال آینده آن حس و حال زنده بماند. به نظرم این کتاب، همین کمک را میکند؛ چون هر فعلی در هر زمان و مکانی یک معنا میدهد. وقتی آن زمان و مکان تغییر میکند، درک آن معانی دشوار میشود. مثلاً، عالمی به نام محقق کرکی در دوره صفویه تصمیمی گرفته است؛ این تصمیم در آن موقعیت بسیار استراتژیک بوده، امّا در آن زمان نوشته نشده است؛ یعنی هیچکس نظریه آقای محقق کرکی را در دوره صفویه ننوشته است. حالا، ۴۰۰ سال از آن ماجرا گذشته و الآن محقق کرکی در ایران محل مناقشه فقها و متکلمین شده و یکی تأیید و دیگری رد میکند. کسی که میخواهد درک درستی از ماجرا پیدا کند، کتابی که مربوط به همان دوره باشد، ندارد. برای همین ما باید برای ماندگارشدن سردار سلیمانی، الآن تولید محتوا کنید تا برای محققان یک سند ماندگار تاریخی باقی بماند.
آیا فکر میکنید این حجم از کتاب کفایت میکند، یا جا دارد که به ابعاد دیگر شخصیت حاج قاسم پرداخته شود؟
ما یک اشباع کاذب و یک اشباع صادق داریم. اشباع کاذب، یعنی یکسری اتفاقات این حس را ایجاد میکند که نسبت به این موضوع خیلی کارشده و دیگر کاری نشده. البته تا الآن از هر کسی که در مورد این موضوع محتوایی ایجادکرده تقدیر بهعملآمده و انشاءالله همه با نیت خالصانه این کار را انجام دادند، منتها اینکه کسی بهطور دقیق شخصیت سردار سلیمانی را واکاوی کرده باشد، این اتفاق نیفتاده است.
ما باید به خصوصیات روحی و روانی و شخصیتی سردار بپردازیم و از این مسئله غافل نباشیم. مثلاً، باید بدانیم که ایشان در چه چهارچوب ذهنی، عقیدتی و با چه خاطرات و تجربهای وارد چنین موضوعاتی شده است. من یکسری از این موضوعات را در مصاحبهای توضیح دادم و گفتم که منطق سردار چه بوده است. ما هنوز هم در این مورد کار نکردیم و شخصیتشناسی سردار سلیمانی انجامنشده، یا به تعبیری در اندازهای که باید انجام نشده است.
عقاید سردار سلیمانی بهتنهایی یک کتاب میشود. ایشان برجستگی عقیدتی داشت. من دفترهایی دارم و بهدنبال فرصت هستم که برخی صحبتهای پخشنشده سردار سلیمانی را جمعبندی کنم و عقاید ایشان را بنویسم. به نظر من، از بزرگترین صفات سردار، مکتب نظامی ایشان است که هنوز کسی روی این موضوع کار نکرده است. من چند وقت پیش، با برنامه شب بخیر آمریکا در شبکه ۵ مصاحبهای داشتم و در آن، بُعد نظامی سردار سلیمانی را توضیح دادم. هنوز برای تاکتیک، روش برخورد و مدیریت بحران سردار سلیمانی کاری انجام نشده است. به نظرم، اگر کسی خواست راجع به سردار کاری انجام بدهد، آن مدیریت بحران ایشان است. اصلاً بخش زیاد محبوبیت سردار سلیمانی از همین تواناییها در مدیریت بحران است.
با توجه به اینکه شما با حاج قاسم روابط نزدیکی داشتید، میتوان گفت این کتاب نشئتگرفته از این نزدیکی بوده، یا موضوع دیگری شما را تشویق به تهیه کتاب کرده است؟
واقعاً نزدیک به پانزده سال میشود که دغدغه من سردار سلیمانی است. من یکی از پرنوشتهترین آدمها در عرصه مسائل منطقهای هستم که همین الآن هم یک مقاله تحت عنوان افق فراروی جبهه مقاومت در منطقه نوشتم که چاپ خواهد شد. من پانزده سال سخنگوی سردار سلیمانی بودم و الآن هم هستم و میتوانم ادعا کنم که آنچه نوشتم از نگاه سردار سلیمانی نوشتم. البته ایشان هم در زمانی به من گفت که من مطالب شما را میخوانم و این نگاه من را قبول داشت. من آنچه مینوشتم از نگاه ایشان بود و به این مسئله توجه داشتم. من در صحبتهای سردار اجتهاد نمیکردم و همیشه پرورشدهنده افکار ایشان بودم. این کتاب هم بهمعنای واقعی نگاه سردار را توضیح میدهد و اکثر این مقالات را سردار سلیمانی خوانده است.
یعنی تأییدیه ایشان با کلیت کتاب همراه است؟
بله، مطمئنم؛ چون به من چندین مورد را گفته بود. ایشان مقید بود که مقالات من را تا جای ممکن بخواند. به من میگفت که میخواند و گاهی نظراتش را در مورد مقالات میگفت. درست است که این کتاب بعد از شهادت چاپشده، ولی میتوان چنین ادعایی کرد که سردار سلیمانی این کتاب را کامل خوانده است. بنابراین، تا زنده هستم، دغدغهام سردار سلیمانی است. من کسی را به جامعیت این شهید بزرگوار سراغ ندارم. من هیچکسی را در این عمق نمیشناسم. البته در جمهوری اسلامی انسانهای عمیق زیاد داریم، ولی سردار سلیمانی خیلی ویژه بود.
با توجه به اینکه یکی از گزارههای اصلی این کتاب بحث مقاومت است، میتوان چه تعریفی از سبک مدیریتی مقاومتی شهید سلیمانی ارائه داد؟
سبک مدیریتی ایشان الهی و مردمی بود و این انگیزه الهی، مسئله مهمی است. آقای رفیعی میگوید سردار سلیمانی از من میخواست به کرمان بیایم و در مراسم فاطمیه حضور پیدا کنم. سردار حدود سه مرتبه من را دعوت کرد و بعد من به ایشان گلایه کردم و گفتم تو محکم دعوت نمیکنی و پی آن را هم نمیگیری! بعد سردار گفت که من نمیخواهم شما بهخاطر من به این مراسم بیایی، میخواهم تو بهخاطر حضرت زهرا(س) بیایی.
مسئله اول، الهیبودن است. باید تمام کارها برای خدا باشد. اینکه انسان بگوید من این کار را برای خدا میکنم حتماً در آن پیروزی است. بعضیها میگویند من این کار را میکنم هرچه میخواهد بشود. بعضیها میگویند من این کار را میکنم؛ چون خدا فرموده: «وَمَا النَّصرُ إِلّا مِن عِندِ اللَّه»؛ و این کار من حتماً به پیروزی ختم میشود. بعد، با توکل به میدان میرود و تبعات آن را میپذیرد و تمام آن چیزی که باید برای این مهیا کند آن را انجام میدهد. مثلاً، اگر قرار است ایشان بهخاطر خدا و بهخاطر این مسئله کم برخوردار باشد و بهدنبال مادیات نرود، انجام میدهد.
یکبار در جلسهای بودم و بحثی درباره دروغی که میزنند و کارهای ایشان را زیر سؤال میبرند، مطرح شد. ایشان روبه جمعیت گفت هیچکدامتان حق ندارید از من و نیروی قدس دفاع کنید. ما داریم برای خدا یک کاری انجام میدهیم و خودش حل میکند. اصلاً لازم نیست ما خودمان را وسط بیندازیم.
مسئله دوم، مردمیبودن ایشان است. شهید سلیمانی در فکر، عمل، استراتژی، راهبرد، راهحل، چشمانداز و اتکا، به تمام معنا مردمی بود. ایشان روحیه دهاتیاش را حفظ کرده بود و تا آخر همینگونه بود. اصلاً، برایش مهم نبود که تا زانو در گلولای باشد و مشکلات مردم را حل کند. بنابراین، الهی و مردمیبودن، دو عنصر اصلی شخصیتی شهید سلیمانی بود.
شما در این کتاب به ارکان حیات و تداوم مقاومت هم اشاره کردهاید. ممکن است بعد از شهادت سردار این ارکان تحتتأثیر قرار بگیرد و یا به همان قوت خودش باقی میماند؟
من فکر میکنم مهندسی رهبر معظّم انقلاب و بناهایی که سردار سلیمانی ایجاد کرد، پایدار مانده و آسیب نمیبینند. شاگردان ایشان خلأ وجودی سردار سلیمانی را پر میکنند، انشاءالله. من با سردار سلیمانی تجربهای بیستساله دارم؛ لذا، من فکر نمیکنم پرچم سردار سلیمانی زمین بیفتد.
لطفاً راجع به ارکان حیات و تداوم مقاومت هم توضیح دهید.
سردار سلیمانی، هیمنه آمریکا را شکست و این اتفاق ترمیمشدنی نیست. این یک اصل است؛ چون آمریکا یکی از موانع اصلی ما بود. سردار، امید بقا را از اسرائیلیها گرفت و این اتفاق باقی است و با شهادت سردار سلیمانی برنمیگردد. ایشان، بنّای یکسری ساختارها مثل تأسیس حشدالشعبی، حزباللّه، فاطمیون، زینبیون، حیدریون، مقاومت فلسطین و کتائب فلسطینی است. اتفاقاً آنها در غیاب سردار هم پیروز جنگ شدند. همین جنگ آخر غزه که در ماه رمضان انجام شد، یکی از اینهاست. سردار سلیمانی، در منطقه یکسری فرهنگ و باور ایجاد کرد و برای موفقیت یکسری راه نشان داد. اینها باقی است؛ حتی تعالیم سردار سلیمانی بهجای خودش باقی است.
اگر نکتهای باقیمانده، بفرمایید.
به نظرم کارهایی که انجامشده درست دیده نمیشود. جبهه انقلاب باید فکری کند. مثلاً، من وقتی خواستم از این کتاب رونمایی کنم، ندیدم که خبر انتشار در محافل فرهنگی نیروهای انقلاب خیلی منتشر شود. این اشکال در ماست. گویا باید کسی خبر کند، ولی انجام نمیدهد. متأسفانه یک نقطه خبرکنندهای وجود ندارد و این ضعف ماست.